يك تلنگر كافي بود براي شكستنم . بهر حال ممنون از مشتت!

تنهایی ام را به خدا میسپارم شاید مرا در آغوشش پناه دهد

خداااااااااااااااااااااااااااااااااا

تا حد مرگ بغض دارم ولی گریه ام نمیاد دارم خفه میشم خداااااااااااا به کی شکایت کنم که حرفمو گوش نمیدی ؟ آااااااااااااهای آدمها خدا با من قهر کرده !!!!!!!!

خدا روبرگردونده ، دیگه هوامو نداره ، منو به حال خودم رها کرده من نمیتونم بدون تکیه به اون ادامه بدم می افتم .شما خوبید شما بهش بگید تا صدامو بشنوه بگید فاطمه غلط کرده دیگه بدنمیشه بگید توبه کرده بگید فاطمه پشیمونه میگه منو ببخش

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

من که جز تو کسی روندارم چرا بامن اینکارو میکنی ؟

دیشب زنعموم میگفت خدا یه جایی دستتو میگیره که واقعا تعجب میکنی میگه اون تنهات نذاشته میگفت زندگیه خوبی در انتظارته

خدایا پس کی میرسه این زندگیه خوب خدایا چون منو فرستادی پیش امام رضا منم همونجا قول دادم اشتباهات گذشته مو تکرار نکنم

قول دادم فقط خودت باشی و خودت چون همیشه بخشیدی

خدایا اگه اون قضیه بابام ........................ حقیقت داشته باشه به خودت قسم برای همیشه از اینجا میرم ، میرم یه جایی که هیچکس منو نشناسه و هیچکس پیدام نکنه خدایا به دادم برس اصلا حالم خوب نیست

آخه من چرا اینقدر بدبختممممممممم !

باز هم خدا                                    

 


برچسب‌ها: <-TagName->
دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:خدا,| 14:32 |فاطمه افشار| |

|________________________┍──────────────┤

 

امروز در حد جنون دلتنگم

از خدا دلگيرم ، زود تنهايي رو مهمون دل بي پناهم كرد . هر روز و هر شب با اين همه بد شانسي ميجنگم اما نمي دونم چرا كم نميارم ! ديشب خيلي دلم شكسته بود از همه حتي از خودم ... يه فكرايي به سرم زده

فرار... مرگ ...

فرار از اين همه اتفاق بد

مرگ از اين همه تحقير

خداااااااااااايا چرا منو نميبيني ؟ چرا نميشنوي گريه دلم را كه بي اختيار خيس نگاهته !

خدايا بيزارم از اين غم هميشگي ... ازاين زندگي ... زندگيه پر از آدمهاي بي انصاف

خدايا مگه چكارت كردم ؟ مگه قسم دروغتو خوردم ؟ مگه زنا كردم ؟ مگه قتل كردم ؟ 

خداجونم سرم تو لاك خودمه چرا نميذارن به درد بي درمان خودم بميرم ؟ 

خدايا بايد آرزوي خوشبختي براي خودم بكنم اما حالا با كمال ميل و از ته دلم ازت ميخوام  زود منو ببري از اين دنيا

خسته ام از اين همه تهمت ... از اين همه دروغاي مردم كه ديگران زود باورشون ميشه كه من ........... ولي خداجونم خودتم خوب ميدوني من بد نيستم ! هيچوقتم بد كسي رو نخواستم و از روي حسادت به كسي نگاه نكردم

هيچوقت نخواستم جاي كسي باشم

جاي كسي رو بگيرم

هميشه از پشت نگاه كردم به خوشيه مردم ولي خودم هيچ خوشي نداشتم كه مردم به اون نگاه كنن

خدايا راز اين دنياي پر از تهمتت چيه ؟ چطور ميتونم تحمل كنم ؟ خدايا روزهاي خوشي مو كي ميرسوني ؟ اصلا ميرسوني ؟ نه ديگه نميخوام برسوني 23 سالمه اما خيلي پير شدم خيلي.......... خدايا منو ببر پيش خودت تحمل موجودات زميني كه همه مون مثل هميم رو ندارم ! تحمل اين همه آدم كه شايد خودشون از منم بدترن رو ندارم چون منو بددددددددد كردن

انگشت نمام كردن .... ميفهمي ؟!!!!!!!!!!!! انگشت نما!

 

خدايااااااااا

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:خدا,| 14:36 |فاطمه افشار| |

|________________________┍──────────────┤

 

 

خدایا ...
 
مهم نیست که مرا
از ملاقات ِ ماه و گفتگوی باران
باز داشته اند.
من برای رسیدن به آرامش
تنها به تکرار ِ اسم ِ تو
بسنده خواهم کرد.

همه چیز دُرُست خواهد شد
 

 

خدايا


برچسب‌ها: <-TagName->
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:خدا,| 17:18 |فاطمه افشار| |

|________________________┍──────────────┤

 

 

شکایت و گله ای نیست...

اما چرا تقدیر را این گونه رقم زده ای؟

خداوندا چه کسی جواب این همه سوالهای مرا خواهد داد؟

خداوندا قسمت و حکمتت چرا اینگونه است؟

سکوت می کنم تا جوابی رسد...!!!!!!

خدا


برچسب‌ها: <-TagName->
دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:خدا,| 11:39 |فاطمه افشار| |

|________________________┍──────────────┤